تشنه ام خدای من

چشمهای بی نماز دستهــای بی وضو
قلبهــای بــی تپش سینه های کینه جو
کوچ تلــخ باغبان , حـا کمیـت خـزان
دور ، دور نام ونان عصر،عصر رنگ وبو

مردهای زن پرست دختران تن پرست
چشمهای هرزه بین گا مهای هـرزه جو
همچو قصـه ای کهن می روند یـادهـا
کوچه های داغــدار لاله هـای سرخ رو

نه اثر زنخل وخون , نه نشانی از جنـون
سر برآسمان کشند کاخهــای تو بـه تـو
تشنه ام خدای من , چون زمین تفتـه ای
وارهــان دل مرا از کــویــر پـیـش رو

غنچه هــای اشکم آه , باز نا شکفته ماند
کـو کسـی که بشکفد , مهر بغضم از گـلـو