آتش نیمه سوخته عشقم زیر انبانی از برگهای خشک دوران خزان زندگی مان نهفته.. که با وزش کوچکترین نسیمی از خاطراتمان دوباره شعله ور می شود وبه هیولایی مهارنشدنی تبدیل می شود که با هر زبانه ای که به اطراف می کشد یک چیز را فریاد میزند..دوستت دارم..و من که از مهارش درمانده ام فقط با سردی اشکهایم از پیشرفتش جلوگیری می کنم...
آتش نیمه سوخته عشقم زیر انبانی از برگهای خشک دوران خزان زندگی مان نهفته.. که با وزش کوچکترین نسیمی از خاطراتمان دوباره شعله ور می شود وبه هیولایی مهارنشدنی تبدیل می شود که با هر زبانه ای که به اطراف می کشد یک چیز را فریاد میزند..دوستت دارم..و من که از مهارش درمانده ام فقط با سردی اشکهایم از پیشرفتش جلوگیری می کنم...
سلم وب قشنگی داری
به منم سر یزن
دلم شب می خواد...شب تاریک تاریک تاریک
دلم صبح زود میخواد
دلم سفر می خواد..به یه جا که تو باشی
دلم خیلی چیزا می خواد اما میدونم که یه چیزو نمیخواد...دلم دوری نمیخواد...ولی همش دورم
همش دورم
تو نظره قبلی یادم رفته بود ادرس بدم ....... ببخشید اق مصطفی گل
سلام عزیزم
نوشته هاتون با احساس هستن.اما واقعاْ معنی زندگی اینه!!