میخوام ببینمت...

 

بد جوری دلم گرفته بود...

میخواستم ببینمش..

بهش گفتم :

-- خدا..... میشه لمست کنم

هوا ابری شد و بارون گرفت...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
کنتس مرده سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:45

و خدایی که در این نزدیکیست....لای این شب بوها ...پای آن کاج بلند....

مهسا سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1384 ساعت 15:31

ا
گر بخو ا ی می تونی اگر زهمت بکشی واسه خواستت

میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد