بد جوری دلم گرفته بود...
میخواستم ببینمش..
بهش گفتم :
-- خدا..... میشه لمست کنم
هوا ابری شد و بارون گرفت...
و خدایی که در این نزدیکیست....لای این شب بوها ...پای آن کاج بلند....
اگر بخو ا ی می تونی اگر زهمت بکشی واسه خواستتمیشه
و خدایی که در این نزدیکیست....لای این شب بوها ...پای آن کاج بلند....
ا
گر بخو ا ی می تونی اگر زهمت بکشی واسه خواستت
میشه