اون روز ....

تو رو دیدم . برای اولین بار و هیچ حس خاصی نداشتم همیشه بدم میومد از تمام دخترها و پسرهایی که تا چشمشون به یک جنس مخالف که میوفته عاشق که چه عرض کنم فکر میکنند عاشق شدن ! و بدم میاد از اون جمله معروف و کذایی که (( تا چشمش به فلانی افتاد یه دل نه صد دل عاشقش شد !! .... تو رو دیدم و هیچ حس خاصی نداشتم.
تمام عمرم رو تا اونروز فکر میکردم که من عاقل تر از این حرفام که عاشق بشم یا کسی رو دوست داشته باشم. من یک آدم منطقی ام که عقلش بر احساسش غلبه میکنه و هیچ حس خاصی نسبت به تو نداشتم .
یک عمر بود که هر کس برام از عشق و احساس و از معشوقش یا عاشقش حرف میزد توی دلم یا حتی گاهی وقتها تو روش میخندیدمو میگفتم : چه آدم بیکاری . مردم سفینه هوا میکنن تو عاشق شدی؟ اصلا کدوم دختر یا پسری ارزش دوست داشتن دارن؟؟
من که فکر می کنم آدمها به خاطر نیازی که به هم دارن همدیگرو دوست دارن نه به خاطر خود طرف! و هیچ حس خاصی نسبت به تو نداشتم !
با خودم میگفتم : پسرا مثل هم هستن. اگه یه روزی یکیشون خواست منو دوست داشته باشه . خب شاید اجازه دادم ولی حاضر نیستم شروع کننده این دوستی باشم .
یعنی من ! از یه پسر! خوشم بیاد؟؟! آنقدر که دوستش داشته باشم؟؟ عمرا !
و تو رو میدیدم. تقریبا زیاد و هیچ حس خاصی نسبت به تو نداشتم!
>>> و آون روز تو رو ندیدم..نمیدونم چرا یه سوزشی تو دلم بود ! با اینکه صبحونه خورده بودم !
فردا هم تو نبودی ! و باز من صبحونه خورده بودم ولی سوزشی تو دلم بود.!!
یه چیزی به من میگفت :
-- دل تنگی !
++ دل تنگ کی؟ من دلیلی برای دلتنگی ندارم !
-- گفت : دلتنگ اون.!!
++ گفتم اشتباه میکنی! من فقط به دیدنش عادت کردم !!
و وقتی بعد از ۴ روز تو رو دیدم باز نمیدونم با اینکه صبحونه نخورده بودم دلم نمیسوخت ! و تمام روز دلم یه جوری بود ! پر از یک حس خوب ! و من هیچ حس خاصی نسبت به تو نداشتم ! یا شاید فکر میکرم که ندارم...!
نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود اما دلم میخواست همیشه و همه جا مرتب باشم و رفتارم بجا باشه ! دلم میخواست بهتر از اونچه که هستم باشم.! دلم میخواست تمام کارای خوب رو انجام بدم !.....من میخواستم بهتر باشم !
و این بار تو رفتی ... موقتا ... با اینکه میدونستم زود بر میگردی اما دلتنگ بودم و میدونستم که دلتنگم !دلتنگ تو و حضورت. و آرامشی که داشتی دلتنگ خصلتهای خوبت حتی دلتنگ خنده هات !!و این بار من حس خاصی نسبت به تو داشتم....آره حس دوست داشتن . من تو رو دوست داشتم !
از روزی که این حسو شناختم آرامش ندارو ..دلم میخواد باشی ! با تمام اینکه آرامشمو گرفتی و من مدام به تو فکر میکنم !... بدون هیچ چشمداشتی !
(( راستی میدونی چند وقته به دردو دلهای عاشقونه آدما گوش میدم ولی نه دیگه میخندم نه به سفینه فکر مکنم .........))



دوست داشته شدن هیچه ولی دوست داشتن همه چیزه !
                                                                  (( هرمان هسه ))

نظرات 6 + ارسال نظر
هیچ کس پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 23:35 http://freecity.blogsky.com

سلام
اولا که : اول !
بعدشم ای بابــــــــــــــــــــــــــا ،
چه آدم بیکاری . مردم سفینه هوا میکنن تو عاشق شدی؟ اصلا کدوم دختر یا پسری ارزش دوست داشتن دارن؟؟

مرسی ...، خدانگهدار!!!

عسل جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 06:21 http://ssevenn.blogsky.com

مطلب قشنگی بود.امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشی.به منم سر بزن

یک شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 09:14

hamishe vase kasi bekhand ke midooni be khatere to shad mishe hamishe vase kasi gerye kon ke midooni vaghti ghosedary va ashk mirizi barat ashk mirize baraye kasi ghose bokhor ke barat ghose mikhore va dar akhar ashegh ka30 sho ke bedooni asheghete

عمو ای جی شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:37

من حرفی واسه گفتن ندارم.....

پویا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 13:18 http://pesareshikamo.blogsky.com

سلام خوبی
ممنون که سر زدی بهم
بازم بیا
قربانت
خدانگهدار

یلدا چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:59

سلام
کار قشنگیه ولی از طرف دخترا خواهشن نظر ندین به اقا داداشتون هم سلام برسونید
موفق باشین
خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد