گفت: "سعی کن زندگی کنی خاطره مال پیرزن ها و پیر مرد ها است".
شاید عشق پیش از هنگام پیرمان میکند و هنگامی جوانی را به ما باز می گرداند که دیگر دوران جوانی گذشته.
اما چه گونه آن لحظه ها را به یاد نیاوریم؟
برای همین می نویسم تا" اندوه را به دلتنگی و تنهایی را به خاطره تبدیل کنم" .چرا که وقتی گفتن این داستان را برای خودم تمام کنم می توانم آن را در پیدرا بیاندازم

نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 21:21 http://sorkhesorkh.blogsky.com

اول اول : دی
ولی یه چیزی یادم رفت بنویسم :
(( پیدرا )) اسم یه رود افسانه ایه که هر چیزی بندازی توش تبدیل به سنگ میشه
با بای

عمو ای جی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 22:48 http://mobile-soft.blogsky.com

سلام
مرده شوره همتون ببرن..
کثافتا چرا نظر نمی دید..
مگه آدم نیستید شما ها حیف نووووونااا
ده هااااااااااااااااااا


ااااااااااااااااااااااااااااااااااپچوووووووووووووووووووووووووووو

آآآه راحت شدم..بوبوبوبوبوبوبوبل هاااهااهاهاهاهاهاها

:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد